عاشقانه های من و تو
❤❤ しѺ√乇 ❤❤
سفره ام را جا گذاشته ام زیر آن درخت بلوط
باید بر گردم اما بر گشتنی نیست
گذشته است زمان
و من در ایینه لمس می کنم
چینه های این شکست را
بر ویرانه پلکم
که فرو افتاده
در دامنه ی مه آلود دره ای سبز
حالا باید به تمبرهای باطله دلخوش بود
و کلکسیون ها را
با لک های سرخابی تزیین کرد
صفحات سفید را خالی گذاشت
و بجای آن به پنجره بسته ی فردا نگاه کرد
![]() فکر آن درخت بلوط را هم نکن
خودش را گهگاه با شعری
خاطره ای
طرح لبخندی
سر گرم می کند .
قول می دهم دلش از ما خوشتر است
نظرات شما عزیزان: چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب:, :: 22:10 :: نويسنده : احسان
موضوعات آخرین مطالب پیوندهای روزانه نويسندگان |
||
![]() |